امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

مادرباباجونی امیرعلی

  بنام خدایی که جان می دهد و جان می گیرد سلام پسرم امروز که دارم این مطالب رو برات می نویسم بابا جونی خیلی ناراحته و همش گریه می کنه .بخاطر مادرش چون مادرمهربون و مریضش  بعد از چندسال بیماری سخت دیروز به رحمت خدا رفت. بنده خدا باباجونی  15 سال پیش پدرش رو هم ازدست داده بود . حالا ما باید هم جای پدرش باشیم و هم جای مادرش .   خداوند روح ایشان و همه رفتگان را  غرق رحمت الهی فرماید                                                    ...
14 اسفند 1391

امیرعلی کچل می شود

بنام خدای  مهربان   سلام پسرکچل اااا  ببخشید تپل مامان که داری کم کمک لاغر میشی آخه کوچولو ترکه بودی خیلی تپل مپل بودی و آدم دوست داشت همش گازت بگیره الان چون هم درحال دندون درآوردنی و هم درحال قد کشیدن خیلی صورتت لاغر شده . مخصوصا الان کههههههههههههه.....                  ماجرای کچل شدن امیرعلی                                      در ادامه مطلب.......... ...
7 اسفند 1391

تولد تا حال

                    سلام عسل مامان امروز می خوام قصه مرد شدنتو برات تعریف کنم . یه قصه از  فعالیتهای مهم زندگیت .. وقتی که تو هنوز بدنیا نیومده بودی هر روزبامن میومدی سرکار تا هفت ماهگی باهم صبح زود ازخونه میرفتیم بیرون و ظهر برمی گشتیم خونه وارد هشت ماه که شدی بابایی دلش طاقت نمیاورد و سعی می کرد بیشتر روزا مارو برسونه .آخه خدا روشکرتو جنین خوبی بودی و مامانتو اذیت نمی کردی ولی وارد نه ماه که شدی دیگه مرخصی من شروع شد .آخه باباجونی خیلی نگرانمون بود .وبالاخره تو یه روز برفی تو چله زمستون یعنی 15 بهمن 90 تو بدنیا اومدی. تو بیمارست...
7 اسفند 1391
1